ساعت ۲۴- مجادله گسترده،
ژرف و پردامنه میان متقاضیان پول از بانکها و سهامداران و مدیران بانکها
و همچنین دولت از طرف سوم درگرفته است. شهروندان ایرانی به دلایل گوناگون
ترجیح میدهند پسانداز خود را به بانکها دهند و از سودی که نصیب آنها
میشود استفاده کنند. تجربه نشان میدهد که در همه ۳۵ سال گذشته جز در
سالهای خاصی نرخ سودی که بانکها به سپردهگذاران دادهاند با فاصلهای
قابل توجه کمتر از نرخ تورم بوده است پساندازکنندگان آسیب دیدهاند.
این
تفاوت نرخ سپردهها و نرخ تورم عامل بزرگی برای مجادله سهجانبه دولت،
سهامداران بانکها به ویژه بانکهای خصوصی در شرایط حاضر و بخش تولید شده
است. برایند ای وضع راه را برای عوامل اختلال هموار کرده است که یکی از
آنها رشد معوقههای بانکی است که در حال حاضر و بنا به گفته سیف حدود ۱۵
درصد حجم اعتبارات داده شده است. از سوی دیگر بدهی باکها به بانک مرکزی
رقم بالایی را به خود اختصاص داده و نظام بانکداری ایران در بدترین وضعیت
قرار گرفته است.
آنگونه که مسعود نیلی به عنوان اقتصاددان برجسته شاغل
در دولت میگوید مساله بانکها پس از پرونده هستهای به عنوان بالاترین
تهدید برای اقتصاد و جامعه ایرانی است. دلایل عقبماندگی و رشد عوامل
اختلال در سیستم باکی پرشمار و دارای تنوع زیادی هستند.
به طور مثال
بانکهای ایرانی عادت دارند آسانترین کارها را انجام داده و در موقع دادن
وام تنها به فکر وثیقه باشند و کار سختتر که بررسی کارنامه مالی شرکت
متقاضی وام است را بررسی نمیکنند. از طرف دیگر دیده شده است که برخی از
بنگاهها که وام و اعتبار گرفتهاند آن را به جای اینکه در بخش تولید هزینه
کنند به بخش تجارت برده و یا کار دیگری کردهاند. تسهیلات تکلیفی که دولت
بر اساس لایحه یا طرحها در بودجه سالانه به بانکها تحمیل میکند یک روی
دیگر قضیه است که در پرداخت مابهالتفاوت آن اهمال صورت میگیرد.
بانک
مرکزی نیز در جای دیگر به بانکها فشار میآورد و رقمی معادل ۱۱.۵ درصد از
ذخایر آنها را با کمترین میزان سود برای روز مبادا نگه میدارد و بانکها
برای جبران این ۱۱.۵ درصد منابع خود که با نرخ سود حدود ۲ درصد به بانک
مرکزی دادهاند بر روی وامگیرندگان فشار میآورند. از طرف دیگر شرایط
فعالیت موسسههای اعتباری غیرمجاز بازار پول را شکننده کرده است و بانکها
را در شرایط دشوار قرار دادهاند. این گونه شده است که بانکها پاشنه آشیل
اقتصاد ایران شده و برخی آن را مین پنهان شدهای میدانند که ناگهان ممکن
است منفجر شده و اقتصاد کشور را در شرایط ناشناس قرار دهد. آیا میتوان
امیدوار بود که مین کاشته شده در زمین اقتصاد ایران را خنثی کرد؟